
طنز
بیا تا بر تو گویم ماجرایی از این چرخیدن فرم غذایی
قدیما کشک و ماسی بود و دوغی و حالا هم غذاهای دروغی
قدیما آبگوشتی با صفا بود که بر هر درد بی درمان دوا بود
و حالا در میان کاسه و دیس ببینی یک بغل کالباس و سو سیس
قدیما بادیه ای بود از مس که از آن عطر روغن می شده حس
و آن هم روغن حیوانی ناب که بر جسمت توان می داد هم تاب
و حالا قوطی روغن نباتی برای ما شده آب حیاتی
که در رگ های ما همواره جاریست رسوبش هم به حال ماندگاریست
گهی از سکته هم دارد نشانه که ما را کله پا سازد بهانه
نمی گویم دگر چیپس و پفک را که برجانت دهد زهر نمک را
و اما میوه گلخانه سازی که می گیرد دل ما را به بازی
تماما سم وکود سشیمیایی ز زیبایی نماید دلربایی
ولی از بهر ما سودی ندارد عوارز بر تن ما می گذارد
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط یاس کبود در 1396/02/29 ساعت 09:20:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |