
خوشبختی های فقیر
از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده
هر گاه روز قيامت شود دو بندهى مؤمن را نگاه دارند براى بازجوئى كه هر دوى آنها اهل بهشت باشند يكى تهى دست و ديگرى ثروتمند
فقير عرض ميكند پروردگارا چه بازجوئى از من ميكنيد سوگند بعزت تو كه تو ميدانى نه زمامدار بودم كه عدل و داد يا ستم كنم مالى هم بمن ندادى كه حقى را بدهم يا منع كنم روزى من باندازهى نيازم بيش نبود خطاب ميرسد بندهى من راست ميگويد او را وارد بهشت كنيد.
ثروتمند را آنقدر نگاهدارند عرق از بدنش جارى شود كه اگر چهل شتر بياشامند از آن عرق سير آب شوند بعد او را وارد بهشت كنند
سپس مرد فقير از او مىپرسد چرا دير آمدى جواب دهد حساب من خيلى طولانى بود هى از من ميپرسيدند از چيزى بعد از آن از چيز ديگر حساب ميخواستند و خدا آن را بمن ميبخشيد باز از چيز ديگر حساب ميخواستند تا عاقبت خدا مرا برحمت خود پوشاند
ثروتمند از او مىپرسد شما چكاره هستى؟ در پاسخ گويد من همان فقيرم كه با تو براى حساب ايستاده بودم
ثروتمند گويد كه نعمت بهشت كاملا ترا تغيير داده كه ترا نشناختم و اين از بزرگترين نعمتهاى خداست بر فقير كه حسابش را سبك شمارد و او را پيش از ثروتمند وارد بهشت كند.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط یاس کبود در 1392/12/03 ساعت 08:33:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |