.
سلام به وبلاگ ما خوش آمدید

وصیت نامه سیاسی
پنجشنبه 91/01/31
ورقة بن عبدالله از حضرت فضه پرسید فاطمه- سلام الله علیها- را در هنگام شهادت چگونه دیدی؟ فضه با چشم اشکبار، حالت احتضار و مصائب وارده بر آن حضرت را ترسیم نموده:[1]
«فاطمه- سلام الله علیها- بعد از پدرش مرتب گریه می کرد و سخنان و خاطرات وی را می گفت و بی هوش می افتاد و آن قدر گریه می کردکه مردم مدینه از او خواستند یا شب گریه کند و یا روز و بدین جهت امیرالمومنین در قبرستان بقیع اتاقی را بنا کرد به نام بیت الاحزان و دختر پیامبر روزها به آنجا می رفت و گریه می نمود.
روزها به این طریق گذشت و فاطمه- سلام الله علیها- به شدت بیمار شد و در خانه بستری گردید.
در روز رحلت ایشان امیرالمومنین به بالین وی آمد عبا را از دوش و عمامه را از سر به زمین افکند سر فاطمه- سلام الله علیها- را در آغوش گرفته و همراه با ناله صدا زد: «یا زهرا! جوابی نشنید. دوباره صدا زد یا بنت محمد المصطفی! جوابی نیامد. و برای بار سوم صدا زد:
یاابنة من ملی بالملائکة فی السماء! باز هم فاطمه خاموش بود و بالاخره گفت: یا فاطمه کلمینی فانا ابن عملک علی بن ابی طالب! در این هنگام فاطمه- سلام الله علیها- چشمانش را باز نموده و به رخسار شوهر مظلومش نگاه کرد و به شدت هر دو گریه نمودند. آنگاه علی -علیه السلام- گفت: چرا چنین می کنی؟
فاطمه- سلام الله علیها- عرض کرد: گریه ام برای آنچه برایت رخ خواهد داد ، است. ای پسر عمویم!من دیگر بعد از ساعتی به پدرم می پیوندم به تو دروغ نگفتم، خیانت نکردم. در هیچ امری تو را نافرمانی ننمودم… علی- علیه السلام- گفت: تو بالاتر از این حرف ها هستی امروز فراق تو مصیبت پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم- را برای من تجدید می کند. در این هنگام دوباره گریه سر داده و علی سر زهرا را به سینه اش چسبانید. آنگاه حضرت علی -علیه السلام- فرمودند: هر وصیتی می خواهی به من بگو که یقیناً به عهد خود وفا می کنم و آنچه را وصیت کنی انجام خواهم داد. حتی اگر انجام آن دشوار باشد.
فاطمه زهرا-سلام الله علیها-فرمود:خداتورا پاداش نیکو بدهد.
پسر عمویم وصیت می کنم اولاً: پس از من با دختر خواهرم امامه ازدواج کنی زیرا او برای فرزندانم مانند خود من است، مردان نیز باید زن بگیرند.
آنگاه فرمود: به تو وصیت می کنم که مبادا هیچ کس از کسانی که به من ستم نموده اند در تشیع جنازهام شرکت کند چون آنان دشمن من و دشمن رسول خدایند. مبادا بگذاری نفری از آنان و پیروانشان بر من نماز بخوانند دیگر آنکه مرا در شب هنگامی که چشم ها آرام گرفته و مردمان به خواب رفته اند به خاک بسپار.
آنچه گذشت برخی از وصایای حضرت فاطمه- سلام الله علیها- است که یان گر میزان درد و رنج آن بزرگوار از چنان اجتماع و میزان خشم او از آن جفاکاران سنگدل است.
کسی که بخواهد از چیزی دفاع کند همه وجودش را برای آن چیز می گذارد حتی مرگش را.
حضرت فاطمه- سلام الله علیها- در مقام دفاع از ولایت و امامت بود و در نقش مدافعی واقعی از جبهه حق، به همین دلیل توجه به وصایای ایشان به خوبی این دفاع را نشان می دهد.
آن حضرت خواسته با این وصیت ها نام خود را در طلیعهی اسامی از حق محرومان و مظلومان تاریخ ثبت کند تا حدی که نام ایشان سمبل و نمونه ی مظلومیت و حرمان و تشیع جنازه اش بیانگر غضب و خشم و افراز قدرت حاکم و هر که آن قدرت را تایید کند و آن را قبول و به آن کمک کند باشد.
نیز اعلان خشم و غضب برههی کسانی که نسبت به حضرت صدیقه طاهره- سلام الله علیها- موضع منفی گرفتند.
بانوی اسلام وصیت کرده که جنازه اش در شب تشیع شود و مراسم تشیع اعم از غسل و کفن و دفن و نماز خواندن در محیطی مخفی و پنهان انجام گیرد.
و نیز وصیت کرده که جز معدود افرادی که باطن و ضمیرشان به انحراف و صفحات قلبشان به گمراهی سیاه نشده است دیگران حق شرکت در مراسم تشیع جنازه ی او را ندارند.
آری فقط به کسانی اجازه دادند در تشیع جنازه شرکت کنند که در حوادث پس از رحلت پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم- موضعی مثبت و در جبههی حق و حقیقت قرار گرفته بودند.
آری حضرت فاطمه- سلام الله علیها- با این وصیت حیثیت دولت ستمگر وقت را زیر سوال برد و نارضایتی خویش را برای اندیشمندان تا روز قیامت برملا ساخت و قبرش را به عنوان سند مظلومیت خود و اهل بیت پیامبر -صلی الله علیه و آله و سلم- مخفی نگه داشت.

چرا مردم به انحراف کشیده شدند؟
چهارشنبه 91/01/30
فاجعه ی سقیفه و در پی آن غضب ظالمانه ی فدک سنگ بنای تمام ظلم ها و ستمگری ها در طول تاریخ اسلام گردید؛ اما آیا فاجعه ای چنین بزرگ تنها محصول سیاست بازی و غوغا سالاری پیشوایان سقیفه بود؟!
چرا از دلاوران صحنهی شجاعت و شهامت جز سایه ای از ننگ و ضلالت خبری نبود؟!
آن بیعت کنندگان بی شمار با علی مرتضی -علیه السلام-در روز غدیر خم به کدامین لانه خزیده بودند؟!
آن آگاهان از بی کران فضایل فاطمه ی زهرا سلام الله علیها- چگونه رضایت دادند تا در حق او جسارت شود و قطعی ترین حق او غصب گردد؟!
چگونه می شود که پیشاپیش چشم دلاوران و غیرتمندان مهاجر و انصار روشن ترین و قطعی ترین حقوق به تاراج رود و نوای حتی یک اعتراض از جمع آنان برنخیزد؟!
ریشه های این فاجعه ی عظیم چه بود؟!
1- سطحی نگری و بی غیرتی های غافلانه
همه ی مصیبت ها و انحطاط ها در اسلام از سهل گیری، ساده لوحی و خوش باوری مردمان در همان اجتماع مسجد پیامبر -صلی الله علیه و آله و سلم- شروع شد.
وقتی که ابوبکر ترسید مردم حضرت علی -علیه السلام- را یاری کنند و مانع او شوند پیش دستی کرد و خطاب به حضرت گفت: آنچه گفتی حق است که با گوش خود شنیده ایم و فهمیده ایم و قلبهایمان آن را در خود جای داده است (منظور واقعه غدیر و بیعت مردم با حضرت علی -علیه السلام- ) ولکن بعد از آن من از پیامبر -صلی الله علیه و آله و سلم- شنیدم که می گفت: «ما اهل بیتی هستیم که خداوند ما را انتخاب کرده و ما را بزرگوار داشته و آخرت را برای ما بر دنیا ترجیح داده است و خداوند برای ما اهل بیت نبوت و خلافت را جمع نخواهد کرد».[1]
چرا کسی برنخاست و سند حدیث را جویا نشد که آخر این چه حدیثی است که تنها تو شنیده ای و هیچ یک از همراهان و صحابیان رسول خدا -صلی الله علیه و آله و سلم-آن را نشنیده اند؟ آیا پیامبر این حدیث را تنها در گوش تو نجوا کرده است ؟!
و چرا آن گاه که حضرت فاطمه- سلام الله علیها- به مقابله و افشاگری برخاست، صخره ی دل های قساوتمند آن مردم نلرزید و در هم فرو نریخت؟! چرا نور افشانی فاطمه ی زهرا -سلام الله علیها- همان که نور بخش آسمان ها و زمین است، سینه های ظلمانی و سیاه ایشان را سپید و نورانی نساخت؟!
این همه از آن نشأت می گرفت که شناخت و آگاهی کافی وجود نداشت. غرض ورزان و مریض دلان عرصه ی تک تازی یافته بودند، و توده ی مردم هم که غرض و مرضی نداشتن ساده لوحی و ظاهر بینی چشم عقلشان را کور ساخته بود و ساده انگاری و سطحی نگری به خواب خوش بی غیرتی و غفلت فروشان برده بود.
چه کسی باورمی کردکه ابوبکرصدیق، پدر زن پیامبر، پیرمردی که محاسن سفید و سوابقی درخشان در هنگام هجرت داشت از پیش خود حدیث جعل کند که خلافت را به چنگ آورد.
آری، سطحی نگری و ساده انگاری ما، غیرت های دینی را بر باد داده بود ، درخت تساهل و تسامح به ثمر نشسته و از میوه آن به همه ی مردم خورانده بودند و این بود که خطبه ی عرش لرزان فاطمه -سلام الله علیها- هم نمی توانست دل های به غفلت و بی غیرتی خو گرفته مردم را بیدار سازد و به قیام در مقابله فساد و بدعت و تباهی وا دارد.
2- تاویل ها و قرائت های دینی منحرفانه
در مجادلهی غاصبان ولایت و خلافت با یگانه دختر پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم- آن قدر سیاست بازی و فریب کاری به چشم می خورد که زیرک ترین سیاست کاران عالم را به زانو زدن در مکتب خویش فرا می خواند.
آن هنگام که فاطمه -سلام الله علیها- با خطبهی گدازنده و روشنگرانه ی خویش موقعیت اجتماعی غاصبان ولایت را به لبه ی پرتگاهی مهیب قرار داد خلیفه ی وقت با دغل کاری به جوابگویی برخاست و نقشه ای از پیش تعیین شده را به اجرا درآورد.
او برای فریب مردم ابتدا با چرب زبانی به تعریف و تمجید از پاره تن رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- پرداخت و بعد از آن حدیث جعلی را خواند و بعد از آن قضاوت را به مردم سپرد. مردم از همه جا بی خبر و نادان به جای اینکه بگویند به قرآن مراجعه کنیم چون بهترین داور قرآن است، خود به داوری پرداختند و صد افسوس که خدعه و نیرنگ و فریب ، گوهر عقل و شرف و مردانگی را ربوده بود و به جای پشتیبانی از ولایت و خلافت اصلی و حمایت دختر پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم- از نااهلان حمایت کردند.
3- جهالت مردم
حضرت علی -علیه السلام- می فرمایند: «تعجب است! تعجب بسیار از جاهلان این است و گمراهان و راهنمایان و کشانندگان آنان به آتش چرا که آنان از پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم- بارها شنیدند که فرمودند: هیچ امتی امور خود را به دست کسی نمی سپارد که میان ایشان داناتر از او باشد مگر آنکه کارشان همچنان رو به سقوط می رود تا به آنچه که ترک کرده اند باز گردند.
مردم قبل از من امور خود را به دست سه نفر سپردند که هیچ کدام از آنان قرآن را جمع آوری نکرده بود و نه ادعا داشت که به کتاب خدا و سنت پیامبرش علم دارد. در حالی که یقیناً می دانستند که من داناترین آنان به کتاب خدا و سنت پیامبرش و فقیه ترین و قرائت کننده ترین آنها نسبت به کتاب خدا و بهترین قضاوت کنندگان به حکم خدا هستم و هیچ کدام از آن سه نفر سابقه ی نیک و تحمل سختی با پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم -در همه جنگ هایش نداشتند».[2]
4- نفاق و کینه های خفته
حضرت زهرا -سلام الله علیها- ریشه ای ترین عامل غضب خلافت و ولایت را نفاق های در نهان خفته معرفی می کند. قساوتمندان به ظاهر مسلمان شده ، عقب ماندگان به ظاهر رشد یافته، گمراهان به ظاهر هدایت شده، آتش تعصب ها و کینه های قومی قبیله ای را در نهاد خویش فرو ننشانده اند به تهذیب و تزکیه نفوس خویش نپرداخته اند و لیکن داعیه ی دین و ایمان را پوششی برای ظلمت و قساوت درونی شان قرار داده و همواره به دنبال فرصتی می گشتند تا از پشت بر اسلام خنجر بزنند.[3]
کدام یک از مردم می توانستند باور کنند که پیشتازان بیعت با حضرت علی -علیه السلام- در روز غدیر از او کینه ها به دل داشته باشند. همان هایی که در ظاهر پیشتازان جنگ وجهاد، سوداگران جان و
انفاق کنندگان مال، در نهان دلهایشان دورویی بپرورانند.
5- ترس از کشته شدن
بسیاری از مردم که با ابوبکر بیعت کردن به خاطر این بیعت کردند که می ترسیدند کشته شوند و تنها چیزی که آنها را وادار به بیعت با ابوبکر کرد ترس از عمر و دار و دسته او بود.
شیخ مفید در کتاب «جَمَل» صفحه 59 روایت کرده است که: عده ای از اعراب وارد مدینه شده بودند تا لوازم زندگی خود را بخرند ولی مردم به خاطر فوت پیامبر -صلی الله علیه و آله و سلم- بازار را تعطیل کرده بودند. آن اعراب هم در بیعت و مسئله خلافت حضور یافتند.
عمر سراغ آنان فرستاد و ایشان را فرا خواند و گفت: مبلغی برای بیعت خلیفه ی پیامبر بردارید و به
سراغ مردم روید و آنان را دست جمعی به اینجا بفرستید تا بیعت کنند و هر کس امتناع ورزید به سر و پیشانی او بزنید». راوی می گوید: به خدا سوگند اعراب را می دیدم که لباس های صنعانی[4]به کمر بسته بودند و مسلح شده بودند و چوب به دست گرفته بیرون آمدند و مردم را زدند و به اجبار برای بیعت آوردند.[5]

فاطمه -سلام الله علیها -بانی عظیم ترین خدمت
سه شنبه 91/01/22
خدمت حضرت فاطمه- سلام الله علیها- به عالم هستی قابل وصف نیست. او هم به پدرش به عنوان رسول خدا و هم به همسرش به عنوان ولی خدا و هم به امت اسلام به عنوان پیروان رسول خدا خدمت کرد؛ خدمتی که از عهده ی هیچ کسی حتی یگانه همتایش امیرمومنان نیز برنمی آمد.
اگر حضرت زهرا -سلام الله علیها- و آن خطبه های هدایت گرانه اش نمی بود امروز ما نیز باور نمی کردیم که حق با حضرت علی -علیه السلام- بوده است چرا که نفاق ها، کینه ها، دنیاگرایی ها، ساده انگاری ها، سیاست بازی ها، تبلیغ ها، تحریف ها دست به دست هم داده و امامت را چنان به انزوا کشانده بود که حتی اجازه نمی داد فریاد حق جویی حضرت علی علیه السلام به گوش احدی از آیندگان برسد.
رسالت و امامت، تحقق بخش هدف خلقت بود و این فاطمه سلام الله علیها بود که امامت را حیاتی دیگر بخشید. رسالت را مایه ی ثمر و خلقت را به هدف نزدیک گردانید.
آری قیام فرهنگی فاطمه- سلام الله علیها- حماسه ای بود که تنها از عهده ی خودش برمی آمد. آگاهی بخشی الهی زهرا -سلام الله علیها- به امت اسلامی چنان در اوج بی مثالی است که پژواک روح بخش آن تا قیام قیامت در گوش جان جهان طنین انداز خواهد ماند. حضرت فاطمه - سلام الله علیها- مردم زمانه ی خویش را می شناخت و می دانست آن مسلمانان نمایان بی غیرت لیاقت عبرت پذیری از سخنان او و جسارت قیام به همراه او را ندارند اما می خواست برای آیندگان ضلالت را رسوا، حقیقت را برملا و حجت را تمام نماید:
«من آنچه شرط بلاغ است با شما گفتم اما می دانم که خوارید و در چنگال زبونی گرفتار. یاری نکردن وجودتان را فرا گرفته و ابر بی وفایی بر قلوبتان سایه گسترده، چه کنم که دلم خون است و باز داشتن زبان شکایت از طاقت بیرون. می گویم برای اتمام حجت بر مردمان. بگیرید این لقمه ی گلوگیر به شما ارزانی و ننگ حق کشی و حقیقت پوشی بر شما جاودانی!! یقین بدانید که آسوده تان نگذارد تا شما را به آتش افروخته ی خدا بیازارد، آتشی که مردم فروزد و دل و جان را بسوزد. آنچه می کنید خدا می بیند و ستمکار به زودی داند که در کجا می نشیند.»[1]
فاطمه-سلام الله علیها-در قیام پر حماسهی فرهنگی اش لحظه ای از افشاگری و روشن گری های هدایت بخش خویش دست برنداشت تا به همه ی مسلمانان طول تاریخ بفهماند که سکوت در مقابل مهاجمان فرهنگی پذیرفتنی نیست؛ غفلت در مقابل هدف گیران ولایت و رهبری عقلایی نیست، پرده پوشی در مقابل منافقان داخلی فضیلتی نیست، ساده انگاری در مقابل طرح پر شتاب براندازی ، تحمل کردنی نیست و آن هنگام که اصل و اساس اسلام به ورطه ی خطر افتاده باشد هیچ تقیه و بهانه ای برای احدی چه زن و چه مرد شرعی نیست. باید به پا خاست، باید فریاد برآورد، بایستی در برابر ضلالت قد علم کرد وهمچون سیلی بنیان کن بر تیره خارهای نفاق خروشید.
فاطمه- سلام الله علیها- در مقابل بدعت و تحریف اسلام،آرام ننشست، برخاست ،جوشید و خروشید، افشاگری نمود و روشنگری کرد، چرا که با الهام الهی و تحدیث جبراییل از آینده خبر داشت و می دانست این روشنگری ها عاقبت دل های لایقی خواهد یافت و نقش بی نظیری را در ثمر رسانی امامت و محقق سازی هدف خلقت ایفا خواهد نمود.