
دلنوشته ای به سردار دلها
اگرسردارسلیمانی راببینم به اومی گویم مااصلادرست شمارا نشناخته بودیم شما هرگزبه فکراستراحت نبودی.
وسط نماز از یتیم شهید گل و برگ گل گرفتی و هرگز به خاطرت رسوخ نکرد که شاید نمازم باطل شده باشد شاید فکر کردی این نماز نزد حق محبوب تراست و بلافاصله بعد از نماز یتیمی راکه به توگل داده بودغرق بوسه کردی.
شمااز افلاک بودی نه درخط املاک مرد عمل بودین ونه مردشعاردارای مقام بودین نه صاحب عنوان ومقام نمی دانم که شما از 313تن چندمین هستین،شمایارمردم بودین ودرمشکلات همیشه پشت مردم بودین هرجا که عازم بودین حتما آن جالازم بودین چه دراهواز چه حلب چه بغدادوچه دمشق و….
سرداردلهاچه چهره ی مهربانی وچه ابهتی داریدکه بایک نگاهت دشمن به خودمیلرزید .
ای سرداردلهابرای ماهم دعاکن که عاقبت بخیر بشویم.
انسیه تقی زاده
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط یاس کبود در 1399/09/14 ساعت 11:36:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید